۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

http://mohammadmasoud.wordpress.com/

http://mohammadmasoud.wordpress.com/

روحانیت مبارز با خطر کودتای دولت روبروست!

مصاحبه دعاگو با کارگزاران

روحانیت مبارز با خطر
کودتای دولت روبروست!

حجت الاسلام “محسن دعاگو” امام جمعه شمیرانات و عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز تهران در یک مصاحبه ، به بهانه ماجرای افشاگری پالیزدار پرده از خیلی بحث های پشت صحنه در محافل سطح بالای روحانیت در باره دولت احمدی نژاد برداشت.
گفته های او نه تنها مقاله حجت الاسلام منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی در روزنامه ارگان این حزب را تائید می کند، نه تنها اطلاعات دقیق‌تری را بر آن می افزاید، بلکه عملا تمام حرف های تبلیغاتی و یا غیر تبلیغاتی رهبر را در ستایش از احمدی نژاد بعنوان دولت انقلابی نفی می کند.
دعاگو به بهانه افشاگری پالیزدار سه محور را در طیف احمدی نژاد بر شمرد که هیچ نامی بر آن نمی توان گذشت جز تدارک یک کودتای مسلحانه و قبضه قدرت از سوی احمدی نژاد و برخی فرماندهان سپاه با حمایت روحانیت مرکز نشر افکار آیت الله مصباح یزدی با نام مستعار “موسسه نشر آثار امام”
آن سه محور کودتائی که دعا گو به آن اشاره کرد چنین است:
1- تخریب شخصیت‌های دینی و ملی تا این افراد در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری در افکار عمومی اثرگذار نباشند.
2- ایجاد یک جریان تند و افراطی سیاسی از جوانان تندرو که بتواند هم به کمک جریان تخریب بیاید و هم در مقابل مخالفان این پروژه بایستد. آنها را تحریک می کنند که جریان مقابل اجازه فعالیت به آنها نمی دهد. آنها نقش پیاده نظام را دارند و به آنها اینگونه القا می‌کنند که ما قصد کار و خدمت داریم ولی جبهه مقابل از روحانیون بلندپایه مانع این کار است.
3- فریب افکار عمومی از طریق تکیه برخدا،‌ پیغمبر، امام زمان و دیگر مقدسات. آنها به افکار عمومی اینگونه القا می کنند که ما مورد عنایت ویژه امام زمان هستیم و پیام‌ها را مستقیما از جانب امام عصر می‌گیریم و دستورات امام زمان را اجرا می کنیم.

هر کس ادعای ارتباط با امام زمان دارد، قطعا دروغ می‌گوید. اینکه جریانی با امام زمان احساس نزدیکی می‌کند یا فرد و افرادی وجود دارند که حضرت صاحب‌الزمان به آنها پیغام می‌دهد و اینها از حضرت پیام می‌گیرند، دروغ محض است.
با این تقدس می خواهند کاری کنند که کسی جرأت نکند کوچک‌ترین انتقادی به آنها وارد کند. این بهترین روش برای لاپوشانی اشتباهات و ندانم‌کاری‌هاست. به نظر من ادعای حمایت مستقیم از طریق امام زمان تنها حربه‌ای برای فریب افکار عمومی است.
گروه فشار را هم سازماندهی کرده اند تا اگر کسی اعتراض کرد، صدایش را در نطفه خفه کنند.
برخی از آقایان هنوز خطر را شناسائی نکرده‌اند تا احساس وظیفه کنند. تمام این مسائل هم با اهداف انتخاباتی انجام می‌شود.
پالیزدار تنها یک بخش از این قضیه است. محورهای دیگر هنوز به کار خود مشغولند.

وقتی یک جبهه مطمئن باشد که نخواهد توانست در انتخابات آینده موفق شود، به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کند که افکار عمومی باور کند اشتباهات رخ داده تقصیر آن نیست بلکه در این خطاها مصلحت‌هایی هست که در دستورات امام زمان وجود دارد. آنها حتی برای پیروزی در انتخابات دست به تقلب‌های گسترده می خواهند بزنند. من لازم می‌دانم در اینجا به اصولگرایان و اصلاح‌طلبان واقعی هشدار دهم .
تحمل آقای خاتمی بدون شک بیشتر از آقای احمدی‌نژاد بود؛ یعنی به‌رغم آنکه خاتمی هم گاهی از دست منتقدان ناراحت می‌شد اما اگر میزان تحمل دولت آقای خاتمی با تحمل دولت آقای احمدی‌نژاد را مقایسه کنیم، می‌بینیم که سعه صدر دولت آقای خاتمی بیشتر بود.

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه







اگر ائتلافی جامع از نیروهای اصلاح طلب تشکیل شود و بخشی از راست هم حضور داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد

همه می خواهند بدانند
وضع به کجا ختم می شود!
حاکمیت کنونی خود را برای ضربه امریکا آماده می کند

همایون کاتوزیان درباره اوضاع از این اصطلاح استفاده می کند "دولت کلنگی شده". مردم اصلا چشم اندازی برای آینده نمی بینند. دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است، درعین حال مردم برای تغییرات به روحانیت فشار می آورند. اگر ائتلافی جامع از نیروهای اصلاح طلب تشکیل شود و بخشی از راست هم حضور داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد. مراجع و ائمه جمعه از طرف مردم تحت فشار هستند. هاشمی تمامی روحانیون سنتی از واعظ طبسی گرفته تا مهدوی کنی را با این هدف که در انتخابات آینده وضعیت بهم بخورد جمع کرده است. آنطرفی ها معتقدند که آمریکا درنهایت به ایران ضربه خواهد زد و مثلا ممکن است در داخل، حادثه ای شبیه 18 تیر یا دوم خرداد اتفاق بیفتد و یا در منطقه متحدان امریکا به ایران ضربه بزنند. به همین دلیل اعتقاد دارند برای حفظ خود باید منابع را تخصیص دهند. حال اگر صنعت نابود شد هم مهم نیست. بسرعت خرج هیات ها می کنند. روی باصطلاح "لمپن پرولتاریا" یا اقشار رانده شده و حاشیه نشین برای چنین شرایطی حساب کرده اند. من پریشب در راه منزل دیدم که حجت الاسلام پورچلوئی یکی از اعضای تیم ترور خودم، یک هیات بزرگ زده و کلی مردم را جمع کرده است. حتی شرایط برای ظهور یک مستبد فاشیست هم دراین شرایط مهیا می شود.

. دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است.


عباس عبدی، عضو شورای سربیری روزنامه سلام از جانب روزنامه "شهروند" با سعید حجاریان مشاور خاتمی و تئوری پرداز دوران اصلاحات، یک مصاحبه مشروح در باره اوضاع سیاسی کشور، انتخابات آینده ریاست جمهوری و بویژه رشد نارضائی مردم و ناتوانی دولت کنونی کرده است. این گفتگو تا حدودی شبیه مناظره نیز هست، چرا که دیدگاه های آنها در تمامی زمینه ها با یکدیگر یکسان نیست. دراین گفتگو تنوع مسائلی که مطرح شده بسیار است و برخی سئوال و جواب ها نیز چنان کشدار که خواننده می تواند حضور ذهن خود را نسبت به گرهی ترین مسائلی که طرح شده از دست بدهد. به همین دلیل، این مصاحبه را با دقت دوبار خواندیم و خلاصه و چکیده گرهی ترین مسائلی که در آن مطرح شد را بیرون کشیدیم تا دقیق تر و روشن تر معلوم شود این دو نسبت به اوضاع کنونی و آینده جمهوری اسلامی چگونه می اندیشند.

عبدی: مدتی است که در خیابان، کسانی که احیانا من را می شناسند بعد از سلام و علیک می پرسند «آخرش چه می شود؟»

حجاریان: از من هم این سئوال به کرات پرسیده می شود. همین موج است که گرایش های انتظار به موعود را دامن زده است. بعضی ها به امید یک دست غیب هستند. برخی دیگر امید دارند که در انتخابات بعدی یک کاندیدایی پیدا شود که وضعیت را تغییر دهد. مشکل از اینجا ناشی می شود که همه چیز به معیشت مردم گره خورده است. مردم منتظر هستند که فشارهای معیشتی کمتر شود اما هر روز با افزایش آن مواجه هستند. نهایتا هم فشار معیشتی است که مردم را وامی دارد تا بپرسند چه می شود؟ از طرف دیگر دولت هم پیشتر وعده هایی را داده بود که هنوز محقق نشده و نوعی حرمان و عسرت را دامن زده است. بخشی هم به احساس ناامنی مربوط می شود. مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس ناامنی می کنند. درواقع به قول فرنگی ها اکنون "سیستم غارت" وجود دارد. وقتی فرد در معرض غارت قرار می گیرد، به دنبال یک مامن می گردد. اینجاست که شرایط برای ظهور یک مستبد فاشیست مهیا می شود. البته دولت کنونی نه توان تامین امنیت را دارد و نه توان کنترل تورم را. وضعیت کنونی ما حاکم شدن نوعی هرج و مرج است. اوضاع حسین قلی خانی است.

عبدی: چه سناریوهایی را برای آینده کوتاه مدت 3 و 4 ساله جامعه پیش بینی می کنید؟

حجاریان: دولت دارد متلاشی می شود. کابینه ازهم پاشیده است. به قول همایون کاتوزیان دولت کلنگی شده است. اکنون چند ماه از سال گذشته ولی هنوز مشخص نیست که چند درصد به حقوق ها اضافه شده و یا بهره بانکی چقدر شده است. اصلا چشم اندازی برای آینده وجود ندارد. در این شرایط دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. این از علایم آخرالزمان است. گویی در هاویه افتاده ایم.

چشم انداز تاریک است. درآمدهای نفتی هم این مسئله را تشدید کرده است. دچار نوعی بی آیندگی شده ایم.

عبدی: حال به عنوان یک ناظر ایرانی و نه یک فعال سیاسی در کوتاه مدت که منظور از کوتاه مدت هم یک دوره چرخش قدرت 3 یا 4 سال است، چند سناریو را در این کشور محتمل می دانی؟

حجاریان: معمولا در این شرایط محتمل ترین گزینه، تصور وضعیت موجود است. باید ببینیم که چه عواملی باعث تغییر می شود. زمانی مردم مثلا در اعتراض به افزایش کرایه در اسلامشهر شورش می کنند اما این شلوغی فایده ای ندارد. اینها عوامل گذرایی است که رفع آن برای حکومت مشکلی ندارد.

می گویند که اگر ائتلافی جامع از نیروهای اصلاح طلب تشکیل شود و بخشی از راست هم حضور داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد. ببینید! مراجع و ائمه جمعه از طرف مردم تحت فشار هستند. از آن طرف آقای هاشمی هم تمامی روحانیون سنتی از واعظ طبسی گرفته تا مهدوی کنی را با این هدف که در انتخابات آینده وضعیت به هم بخورد جمع کرده است.

خود دولت گفته که سال سختی را درپیش داریم. مشخص نیست که وضعیت در آخر سال چگونه خواهد بود. شاید آن زمان مطالبات گسترده ای مطرح شود.

مقدار زیادی از پول نفت خرج سوبسید شده است. اوضاع امروز ما شبیه شرایط بعد از انقلاب 1905 روسیه است که نخست وزیر نظام تزاری اصلاحات ارضی اعلام کرد و با این اقدام طبقه متوسط را به نفع طبقه پائین قربانی کرد. سیاست های این دولت هم این است که تا می تواند حاشیه را برای خود داشته باشد و طبقه متوسط را قربانی این سیاست کند. با این اقدام ثبات خود را حفظ می کند.

عبدی: دراین حالت دولت چگونه می تواند پس از قربانی کردن طبقه متوسط، وضعیت را ثبات دهد؟

حجاریان:در جامعه طبقه ای داریم به نام "لمپن پرولتاریا". اینها حاشیه نشین ها و اقشاری هستند که هنوز ماقبل جامعه صنعتی زندگی می کنند. دولت تلاش دارد تا این طبقات را با خود همراه داشته باشد چرا که تصور می کند درنهایت هم همین طبقات از موجودیت او دفاع خواهند کرد.

عبدی: این نوع مدافعان تنها به درد شرایط ویژه می خورد. در شرایط غیرجنگی و غیرویژه که چنین مدافعانی به کار نمی آید.

حجاریان: آنها معتقدند که آمریکا درنهایت به ایران ضربه خواهد زد. مثلا ممکن است در داخل، حادثه ای شبیه 18 تیر یا دوم خرداد اتفاق بیافتد و یا در منطقه متحدان امریکا به ایران ضربه بزنند. پس اعتقاد دارند که باید برای حفظ خود منابع را تخصیص دهند، حال اگر صنعت نابود شد هم مهم نیست. ببینید چقدر خرج هیات ها می شود. من پریشب در راه منزل دیدم که حجت الاسلام پورچلوئی یکی از اعضای تیم ترور خودم، یک هیات بزرگ زده و کلی مردم را جمع کرده است.

عبدی: بد نبود خودت هم می رفتی داخل هیات (خنده)

حجاریان: بله! با خودم گفتم چقدر جالب است. به من گفتند جانباز 70 درصد هستی، اما هم از دانشگاه اخراج شدم و هم حقوقم قطع شد. منظورم اینست که در تخصیص منابع، پول را جایی هزینه می کنند که می دانند مدافع نهایی آنها خواهند بود.

درباره عامل خارجی گفته می شود که تا وقتی بوش سرکار است، اتفاقی نخواهد افتاد. من هم معتقدم که بوش به دلیل مسئله هسته ای اقدامی نخواهد کرد. اما امکان دارد که به خاطر عراق یا داستانی مثل ملوانان انگلیسی اقدامی انجام دهد.

عبدی: ممکن است هر اتفاقی بیافتد اما اکنون مذاکرات اسرائیل و سوریه اطمینانی را در جهت ثبات نسبی منطقه به آمریکا می دهد. در داستان لبنان هم مهم این نیست که چه توافقی حاصل می شود مهم این است که هرکسی که زیر قرارداد بزند بازنده است. به هرحال بهانه پیدا کردن در عالم سیاست خیلی سخت نیست. آیا گمان نمی کنید که پس از حل کردن این دو بحران، ممکن است مشکلات ما با عامل خارجی تا چند ماه دیگر افزایش یابد؟

حجاریان: بله، آنها دنبال همین هستند. لبنان که حل شد. عراق هم که قرارداد را امضا کند حل می شود. در بحران سوریه هم که می خواهند جولان را منطقه غیرنظامی و تبدیل به پارک کنند تا عربها و یهودی ها در آن بگردند. مالکیت اما برای سوریه باقی می ماند.

عبدی: چیزی شبیه منطقه سوم یا چهارم سینا می شود.

حجاریان: بله، آن هم منطقه ای غیرنظامی است. در مورد جولان هم که سوریه قبول کرده است.

عبدی: آقای سیستانی هم که راجع به این قرارداد گفتند که اگر مردم عراق رای دهند می پذیرند. در آنجا کردها رای می دهند، شیعیان هم که بعید است بعد از این سخن آیت الله سیستانی که مسئله را به خود آنها ارجاع داده است، رای ندهند.

حجاریان: مالکی قبول دارد. سنی ها هم قبول دارند. بنابراین پس از حل این مسائل آنها ممکن است توجه شان به ایران بیشتر شود.

عبدی: اگر از عامل خارجی هم بگذریم، به نظر شما اکنون در ساخت سیاسی چگونه می تواند تغییری ایجاد شود؟

حجاریان: در داخل ساختار سیاسی فقط یک مشکل درمقابل دولت است و آن هم روحانیون هستند. فشار به روحانیت از جانب مردم بالا است.

عبدی: آیا واقعا روحانیت می تواند برمبنای رای مردم به ساختار سیاسی فشار بیاورد؟ آیا چنین امیدی واقع بینانه است؟

حجاریان: روحانیت پایگاه مردمی دارد و فشاری که به مردم وارد می شود، عینا به روحانیت منتقل می شود. مردم برای تظلم خواهی و شکایت به روحانی محل مراجعه می کنند و روحانی هم وظیفه دارد که آن را به مراجع منتقل کند. اکنون اگر به دیدن مراجع قم بروی همه از گرانی گله می کنند.

زمان خاتمی می گفتند که مشکل ما بی حجابی و یا وزارت ارشاد است. الان اما می گویند مشکل گرانی است. می گویند که دولت نمی تواند اوضاع را سروسامان دهد .

گرایش های جدید در حوزه به روی ناطق نوری (در بحث انتخابات آینده ریاست جمهوری) مثبت است। دعوا میان روحانیت و نیروهای نظامی بر سر تقسیم منابع است. منابع را دیگری مصرف می کند، اما روحانیت باید به مردم جواب دهد.

تغییرات در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی گذراز الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه

سپاه و سیاستگذاریهای کلان کشور
برای سپاه پاسداران شرکت در سیاستگذاریهای کلان کشور حائز اهمیت زیادی است. سپاه شرکت در سیاستگذاریهای کلان کشور را با توجه به نقشش در جمهوری اسلامی، حق مسلم خود میداند.
سپاه در دوره جنگ ایران و عراق در سیاستگذاریهای کلان کشور نقش جدی داشت. اما با پایان یافتن جنگ، الزامات شرکت سپاه در سیاستگذاریهای کلان کشور از بین رفت. لذا از نقش سپاه در این زمینه کاسته شد.
اما در سالهای اخیر با تقویت موقعیت سپاه در ساخت قدرت و شدت یافتن تهدیدات نظامی، سپاه در سیاست سازیها، سیاستگذاریها و در تصمیم گیریهای کلان شرکت فعال دارد.
سپاه گرچه در مجمع تشخیص مصلت نظام حضور ندارد و لذا در تدوین برنامه های دراز مدت همانند برنامه بیست ساله نمی تواند شرکت داشته باشد، ولی در اتخاذ استراتژی در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سطح جهان و منطقه، بحران هسته ای و استراتژی امنیتی نقش موثری ایفا میکند.
سپاه دارای دانشگاه، مراکز مطالعاتی و تدوین استراتژی و اتاقهای فکر است و پژوهشگران و صاحب نظران زیادی را بکار گرفته است. در این مراکز روی وضعیت منطقه و جهان، موقعیت ایران و استراتژیهای مختلف، مطالعه صورت گرفته و طرحهائی تهیه و در اختیار شورای امنیت عالی و خامنه ای قرار میگیرد.
خامنه ای و سپاه بر راه اندازی مراکز مطالعاتی و پژوهشی تاکید دارند. بنوشته سایت بازتاب (اول مرداد ماه سال ۱٣٨۴): "پیرو نشست فرماندهان عالی‌رتبه سپاه پاسداران با رهبر انقلاب،‌ به زودی تغییرات مهمی در این نهاد صورت خواهد گرفت. مهمترین این تغییرات که بنا بر توصیه رهبر انقلاب انجام می‌شود، تأسیس مرکزی برای تدوین سیاستهای راهبردی و استراتژیک سپاه پاسداران است. این مرکز که مهمترین وظیفه آن تهیه و تدوین برنامه درازمدت سپاه است، بخش قابل توجهی از فعالیت‌های مدیریتی ستاد کل نیروهای مسلح را در سپاه پاسداران انجام خواهد داد."
مطالعات صورت گرفته و طرحهای تهیه شده در مراکز مطالعاتی سپاه، نظر مساعد علی خامنه ای را جلب کرده است.
باید توجه داشت که تدوین سیاستهای کلان کشور در انحصار سپاه نیست. ولی اگر در مواقع و یا مواردی ارگانهای دیگر به تدوین سیاستهای کلان کشور می پردازند، مجبورند که تمایلات سپاه را در نظر بگیرند. چرا که بدون در نظر گرفتن تمایلات سپاه، نمیتوانند آن سیاستها را پیش ببرند. سپاه به یک پای سیاستگذاری کلان کشور تبدیل شده است.

سپاه و تولید قدرت در منطقه
موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه نسبت بچند سال قبل تغییر کرده است:
ـ دو دشمن جمهوری اسلامی در همسایگی ایران (صدام حسین در عراق و طالبان در افغانستان) توسط دولت بوش سرنگون شده است.
ـ جمهوری اسلامی بجهت حمایت از نیروهای اپوزیسیون صدام و فعالیتش در دوره اخیر، از نفوذ قابل توجهی در عراق برخوردار شده است.
ـ روی کار آمدن حماس در فلسطین و تقویت موقعیت حزب الله در لبنان به گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در این دو کشور انجامیده

توازن قوا، پایه سیاست منطقه

06 گرينويچ - پنج شنبه 18 ژانويه 2007 - 28 دی 1385

احمد زیدآبادی
تحليلگر مسايل ايران و خاورميانه

توازن قوا، پایه سیاست منطقه

دیدار رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا از عربستان سعودی که بلافاصله پس از سفر خاورمیانه ای کاندولیزا رایس وزیر خارجه ايالات متحده صورت گرفت، از عزم جدی دولت آمریکا برای جلب همکاری اعراب منطقه به منظور مهار بحران عراق و قطع نفوذ ایران در آن کشور خبر می دهد.

در نگاه نخست به نظر می رسد که آمریکا برای جلب همکاری اعراب محافظه کار منطقه به منظور حل بحران عراق و مقابله با نفوذ ایران شتاب دارد اما در واقع این اعرابند که با نگرانی از سیاست آمریکا در عراق در پی کسب اطمینان از کاخ سفید برای مقابله با نفوذ ایران در عراقند.

واقعیت این است که ایران و عراق به عنوان دو قدرت منطقه ای از چندین دهه پیش همواره مورد سوء ظن کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس بوده اند و قدرتهای جهانی نیز با توجه به منافع خاص خود در منطقه، همواره تلاش کرده اند تا از ایران و عراق به عنوان اهرمهایی در جهت خنثی کردن خطر دیگری استفاده کنند.

در دهه هفتاد میلادی که عراق با اتحاد شوروی قرارداد همکاری نظامی امضا کرد، آمریکا با حمایت مؤثر از دولت وقت ایران کوشید تا از قدرت آن برای مقابله با خطر عراق و گسترش جنبشهای چپگرا در منطقه استفاده کند.

با سقوط شاه ایران و به قدرت رسیدن روحانیون در این کشور، ایران از فهرست متحدان آمریکا خارج شد اما به صف دشمنان اصلی آمریکا یعنی اتحاد شوروی و متحدانش نیز نپیوست.

هر چند که فاصله گرفتن ایران از اتحاد شوروی تا حد زیادی باعث اطمینان خاطر آمریکا از دولت جدید در ایران شد اما اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال 1358 به آمریکا نشان داد که نیروهای حاکم بر ایران، سر دوستی با ایالات متحده ندارند.

در حالی که آمریکا نگران به هم خوردن توازن قوا در منطقه خلیج فارس به زیان خود بود، آغاز جنگ ایران و عراق در شهریور 1359 آمریکا را از هر جهت آسوده خاطر کرد، زیرا دو قدرت منطقه ای مخالف آمریکا، قدرت خود را علیه یکدیگر به کار گرفتند.

سیاست آمریکا در جنگ ایران و عراق، عدم دستیابی هر یک از دو قدرت رقیب به پیروزی بود.

آمریکایيها از اینکه قدرت دو کشور در رویارویی با یکدیگر به تحلیل رود، خشنود به نظر می رسیدند و از همین رو، هر گاه روند تحولات جنگ به سود یکی از دو کشور رقم می خورد، برای ایجاد تعادل، پنهانی به کشور در حال باخت کمک می کردند.

در واقع، این تنها توجیهی است که برای لغو پاره ای از تحریمهای عراق در طول جنگ از سوی آمریکا و نیز برقراری رابطه محرمانه با ایران در ماجرای سفر رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران می توان ارائه کرد.

همزمان با جنگ ایران و عراق، شش کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز با تشویق آمریکا شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند تا از طریق اتحاد با یکدیگر، قدرت سومی را در منطقه پایه بگذارند.

جنگ ایران و عراق در حالی به اتمام رسید که صدام حسین به زرادخانه مهیبی از سلاحهای شیمیایی و موشکی دست پیدا کرده و توازن قوا را در منطقه به سود خود به هم زده بود.

با حمله عراق به کویت، آمریکا رأساً وارد عمل شد و با گسیل نیروی نظامی بی سابقه ای به منطقه به همراه متحدانش، ضمن آزادسازی کویت، بخش عظیمی از توان صنعتی و نظامی عراق را نابود کرد.

با این همه، آمریکا از سرنگونی صدام حسین در آن شرایط خودداری کرد و در عین حال به بخش مهمی از ارتش عراق اجازه داد تا از کویت جان سالم به در ببرد تا توازن قوا در منطقه به سود ایران به هم نخورد.

گفته می شود نقش ایران در جنگ کویت نوعی همکاری پنهان با آمریکا بوده است اما این همکاری سبب رفع اختلافات دو کشور در دوره پس از جنگ نشد و از همین رو، دولت بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا سیاست مهار دوگانه را برای اعمال فشار همزمان علیه ایران و عراق طراحی کرد.

سیاست مهار دوگانه تا مدتها علیه ایران و عراق به اجرا گذاشته شد اما با به قدرت رسیدن محمد خاتمی در ایران در سال 1376 دولت آقای کلینتون به منظور کمک به روند تغییر در ایران، بر سیات مهار دوگانه پافشاری نکرد، گرچه در عمل چندان هم از آن فاصله نگرفت.

پس از عملیات يازدهم سپتامبر سال 2001 در آمریکا، دولت جورج بوش علائمی از علاقه خود برای نزدیک شدن به ایران ارسال کرد اما به رغم همکاريهایی که به صورت پنهان بین دو کشور بویژه در جنگ علیه رژیم طالبان در افغانستان صورت گرفت، جورج بوش در سخنرانی معروف سالانه خود در سال 2002 ایران و عراق را به همراه کره شمالی اعضای محور شرارت دانست.

قراردادن ایران و عراق در یک ردیف از سوی جورج بوش، در واقع ترجمان تازه ای از همان سیاست مهار دوگانه بود، با این تفاوت که به جای مهار، نوعی سیاست تغییر رژیم از آن استنباط می شد.

تا این مرحله، اعراب منطقه چندان به مخالفت با برنامه آمریکا برنخاستند، چون به تصور آنان، دولت جورج بوش در صدد تضعیف یا تغییر دو قدرت مقابل آنان در منطقه به طور همزمان بود و این مسأله بویژه شورای همکاری خلیج فارس را در موقعیت برتری قرار می داد.

صدام حسین در آوریل سال 2003 با حمله نظامی آمریکا به خاک عراق سرنگون شد اما دولت برخاسته از ویرانه های رژیم صدام به خلاف انتظار اعراب محافظه کار منطقه نه فقط در مقابل ایران نبود، بلکه به دلیل تسلط شیعیان بر آن، متحد نزدیک ایران به شمار می رفت.

در واقع، فروپاشی نظام صدام و نزدیکی دولت شیعه عراق با ایران، در نگاه اعراب جز هموار شدن راه ایران برای تسلط بر منطقه چیز دیگری نبود.

این مسأله باعث خشم اعراب محافظه کار شد، بخصوص آنکه این اقدام به دست آمریکا انجام شده بود.

در واقع، همین مسأله سبب پیچیده شدن اوضاع عراق شد، اوضاعی که به نظر می رسد اعراب منطقه نیز در وخامت آن نقش مهمی دارند تا آمریکا را به تجدیدنظر در سیاستی که به گمان آنان به نفع ایران است، وادار سازند.

اینک آمریکا با استراتژی تازه خود در عراق، سعی دارد اعراب را متقاعد سازد که عراق همچنان خارج از حوزه نفوذ ایران باقی خواهد ماند و ایران نیز به نوبه خود تحت محدودیت و فشار شدید قرار خواهد گرفت.

در واقع، آمریکا می خواهد به اعراب بفهماند که بازی در منطقه هنوز تمام نشده است، لذا آنان بهتر است برای مهار نا آرامی در عراق به آمریکا کمک کنند تا برای اعمال فشار بر ایران، دستش بازتر شود.

تحقق آنچه آمریکا و اعراب در عراق می خواهند در گرو همکاری دولت نوری مالکی در عراق با آنان است؛ آیا دولت آقای مالکی با آنان همکاری خواهد کرد؟

نیازی به پاسخ به این پرسش از هم اکنون نیست، اما نوع تعامل دولت آقای مالکی با استراتژی تازه آمریکا، سرشت قدرت در عراق نوین را افشا خواهد کرد.